دوست پسر


دوست پسر موجودی است دو پا، با یک سر و دو گوش و صد البته دو چشم برای چشم‌چرانی و هیزبازی. تا می‌توانید از چشمان او بر حذر باشید که اصل لانهء شیطان است، چرا که در ابتدای آشنایی به وسیله همین چشمان نگاه‌هایی به شما می‌اندازد حاکی از اینکه تو تنها دختر روی زمین هستی که من تا کنون به او نگاه کرده‌ام. تو تنها عشق منی. تو تنها ... (ایش !!!) و البته در این نگاه‌ها حس دیگری هم وجود دارد که نشان دهندهء این موضوع است که شما این پسر گوگولی مگولی مامانی را تا سر حد مرگ بدبخت و بیچاره نموده‌اید. (که البته اگر این کار را کرده باشید، شخصاً به گرمی دستان شما را می‌فشارم و روی ماهتان را می‌بوسم.ماچ)

بعد از چندی که از آشناییتان گذشت، کم کم آن پسر مأخوذ به حیا و همچنان گوگولی مگولی، ذات واقعی خودش را نشان می‌دهد و معلوم می‌شود که شما آن تنها دختر مذکور نبوده‌اید و گویا قبل از شما هم چند تایی تنها دختر در زندگی ایشان تردد کرده‌اند. (البته به ما مربوط نمی‌شود، ما نیز گذشته‌ای داریم مختص خودمان که به کسی مربوط نمی‌شود.از خود راضی) اصل مطلب ذات کثیف پسرک وقتی است که به شما پیشنهاد بی‌شرمانه می‌دهد؟؟؟ هرگز. او فقط از نیازهای طبیعی و جسمی‌اش با شما سخن می‌گوید. در ابتدا شما حرف‌هایش را نشنیده می‌گیرید. او تکرار می‌کند، شما مؤدبانه جواب رد می‌دهید. او به تکرار مکررات رو می‌آورد. شما با او صحبت می‌کنید و می‌گویید که ترجیح می‌دهید ابتدا از رابطهء عاطفیتان مطمئن شوید و سپس وارد یک رابطهء جن.سی شوید. ولی او اصلاً نمی‌فهمد شما چه می‌گویید، زیرا سطح شعورش از قسمت میانی بدنش بیشتر تجاوز نمی‌کند و بنابراین همچنان اصرار می‌کند، التماس می‌کند و شاید تهدید کند که ترکتان کند. (خب به جهنم که میره، بهتر) ولی شما این را نمی‌گویید، چرا که دلبسته‌اش شده‌اید  و هر چه بر سرتان بیاید کار آن دل صاحب مرده‌تان است. در نهایت دو راه بیشتر ندارید، اول با او همبستر می‌شوید بغلو این را نوعی فداکاری در راه عشق می‌دانید، هرچند او در بستر هم چیزی بیش از یک گاو نیست، متأسفانه البته!!! (خدا صبرت بده)

دومین راه که به نظر من بهتر نیز می‌باشد، این است که او هر چه اصرار کرد، شما انکار کنید مژهو کلاً بگویید که از اولش هم معلوم بود که به دنبال چیست و به این طریق حداقل تکلیفتان روشن می‌شود که واقعاً قصدش چه بوده ...

اگر قصدش همان بوده باشد که شما گفته‌اید، بعد از مدتی شروع می‌کند به پیچاندن شما، البته اگر هم روش اول را انتخاب کنید باز هم احتمال پیچانده‌شدنتان بالای 80% است. تلفن می‌کنید، ساعت 12شب در جلسه است !!! شما به روی مبارکتان نمی‌آورید. صبح تلفن می‌کنید خواب است. (هیچ کارش به آدمیزاد نرفته است، شکر خدا) فاصلهء زمانی بین دیدارهایتان بیشتر و بیشتر می‌شود و یک روز به خودتان می‌آیید و می‌بینید که کلاً پیچانده شده‌اید و احتمال خیلی زیاد آن روز دیگر خیلی دیر شده، کلاً بی‌خیالش بشوید بهتر است. ( ولی اگر دلتان خنک می‌شود، می‌توانید حسابی فحش و ناسزا نثار خودش و خانواده اش بفرمایید.) نکته‌ای که در خصوص پیچاندن خیلی مهم است، اینست که شما حتی اگر با رک‌ترین و فصیح‌ترین پسر هم دوست باشید، باز او آن قدر جربزه (؟) ندارد که منطقی و مثل آدم با شما صحبت کند که رابطه‌اتان را مختومه کنید، او هم ترجیح می‌دهد که به صورت بزدلانه‌ایاسترس شما را بپیچاند. خلاصه که پسرها این جوری هستند و کاریش هم نمی‌شود کرد. فقط اگر خواستید با دنیای کوچولو و پسرانه‌اشان ارتباط برقرار کنید، بهتر است دوست پسرتان نباشند، یک دوست معمولی، مانند دیگر دوستانتان، این جوری هم مرام و معرفتشان بیشتر است و هم بیشتر بهتان خوش می‌گذرد و نیز معایب مذکور را رونمایی نخواهند کرد.

پی‌نوشت: آقایونی که این مطلب رو می‌خونن و ادعا می‌کنن که این طور نیستند، باید خدمتتون عرض کنم :

(( شما غلط کردی ))

دومین پی‌نوشت: ظاهراً لازمه یادآوری کنم این مطلب طنزه، هرچند که خود طنز یعنی بیان واقعیت با لحن خنده‌دار. حالا اگه به کسی برخورده ...


شنبه 25 دی 1389