در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک
جهدی کن و سر حلقهء رندان جهان باش
گاهی وقتها انسان چیزهایی میبیند و میشنود که هرچه تلاش میکند موضوع را ندیده و نشنیده بگیرد، نمیتواند. هرچند آن موضوع، موضوعی کوچک باشد و از جانب افرادی ناآگاه مطرح شود.
نکته اینجاست که ابراز موضوعات کوچک از طرف افراد ناآگاه، بعضاً موجب اشتباه عدهای دیگر میشود. چند روز پیش مطلبی در مورد ((عرفان کیهانی)) در وبلاگی خواندم که از نظرم ارزش کامنت گذاشتن و گوشزد کردن اشتباهات فاحش مطلب را نداشت. اما از آنجایی که ممکن است دوستان بسیاری اینگونه مطالب را بخوانند و با خود فکرها بفرمایند لازم دانستم به عنوان کسی که این عرفان را چشیده و حقانیت آن را با تمام وجود لمس کرده، توضیحی هرچند کوتاه درخصوص ((عرفان کیهانی)) ارائه دهم.
***
استاد محمدعلی طاهری فارغالتحصیل رشتهء مکانیک میباشند و آنچه در طول دورههای ((فرادرمانی)) تدریس مینمایند، مباحثی است که به ایشان الهام گردیده، ضمن آنکه تمام مباحث با احکام و اصول دین اسلام منافاتی ندارد و هر عقل سلیمی بر انسان شمول بودن و همچنین جهان شمول بودن این مباحث شهادت خواهد داد.
جهت ((درمان))، بیمار توسط فرادرمانگر به شبکه شعور کیهانی (شبکه آگاهی و هوشمندی حاکم بر جهان هستی یا همان شعور الهی) متصل میشود و با روش اسکن مورد کاوش درونی قرار میگیرد. بر اثر اسکن، اعضای معیوب و تنشدار بیمار مشخص شده و با حذف علائم، درمان آغاز میشود. ((فرادرمانی)) برای درمان از شعور الهی و از نیرو و قدرت الهی که با نام قائم و دائم در عالم جاری است، استفاده میکند. در مورد تعداد و موارد ((درمان)) تجارب و دیدهها آن قدر بیشمار هستند که از حوصلهء این بحث خارج است. در مورد چگونگی ((درمان)) لازم است یادآور شوم که ((فرادرمانگر)) در تمام مراحل درمان نقشی بیشتر از یک شاهد ندارد و آنچه که مشاهده میکند جز الطاف الهی، هیچ نیست. ((فرادرمانی)) در بیش از 85% موارد به بهبود بیمار میانجامد، البته طول درمان با توجه به نوع بیماری متغیر خواهد بود.
در تمام طول دورهها، دوستانی که در کلاسها حضور داشتهاند، آگاهیهایی را دریافت نمودهاند که خداوند در زندگی عادی در برابر دیدگان همگان قرار میدهد، ولی به دلایل بسیار قادر به شناخت، فهم و درک آنها نیستیم. خوشبختانه حضور در دورههای ((عرفان کیهانی)) (حلقه) شرایط مساعد و نیکویی را جهت دریافت و درک این آگاهیها پدید میآورد تا با کمک حق بتوانیم راه نیل به کمال را بپیماییم.
توضیح لازم: من به عنوان کسی که کمتر از یک سال است با ((عرفان حلقه)) آشنا شدهام، جز خیر و نیکی هیچ ندیدهام، توضیحاتم بسیار مختصر بود و البته یک از هزاران.
*** برای آشنایی بیشتر با ((عرفان کیهانی)) لطفاً منابع زیر را مطالعه بفرمایید.
کتاب ((انسان از منظری دیگر)) تألیف استاد محمدعلی طاهری
مجموعه مقالات منتشر شده در روزنامههای همشهری، ابتکار، فرهنگ آشتی، صبح اقتصاد و عصر اقتصاد، راه مردم، اعتماد، سیاست روز، رسالت، حمایت
سایتهای مرتبط:
http://mohammad-ali-taheri.blogfa.com
http://ebrahimezaman5.blogfa.com
http://shamseman.persianblog.ir
http://gadget.interuniversalfans.com
http://interuniversal-sd.persianblog.ir
پینوشت: بهتر است بیاموزیم به جای توجه به گویندگان سخنان، به باطن گفتهها توجه کنیم.
شنبه 6 آذر 1389
دیروز داشتم از محل کارم میرفتم خونه، تو راه یه آقایی از ماشینش پیاده شد و رفت. این بنده خدا قد نسبتاً کوتاهی داشت یه کاپشن چرم و لباس یقه اسکی پوشیده بود با یه شلوار جین تنگ و موهاشم از این مدلای قدیمی بود. من تو دلم گفتم: بیا اینم با این قیافه اش 206 داره اونوقت من چی؟
یه لحظه به خودم اومدم و به خودم گفتم با این همه ادعات راجع به یه آدم این طوری قضاوت میکنی؟ از رو قیافهاش؟ خب اون زحمت کشیده پول درآورده ماشین خریده یا هر چی... به تو چه آخه؟
پی نوشت: خدا خودش رحم کنه.
پی نوشت ٢: سرعت عمل رو داشتید تو یه نگاه ...
دوشنبه 1 آذر 1389
(( آسمان استکهلم تو زمستون مثل یک تکه چلوار سفید شسته شده است.))
این ذهنیت منه از کشور سوئد که تقریباً 12 سال پیش بعد از خواندن کتاب دزیره به وجود آمد. و البته دو ذهنیت دیگه بر اثر خواندن همون کتاب:
1- معشوق ماری آنتوانت در یک مهمانی بالماسکه سنگسار شد.
2- مردم و مجلس سوئد تصمیم گرفتند که یک مارشال فرانسوی ولیعهد این کشور باشد.
ذهنیت من اصلاً اهمیتی نداره. مهم اینه که الآن به نظرم سوئد یک آرمان کشوره که امیدوارم ما هم بتونیم روزی مثل اهالی اون کشور زندگی کنیم. بتونیم به طبیعت احترام بگذاریم و احساس رضایتمندیمون از زندگی زیاد باشه. البته از اونجایی که هر کنشی، واکنشی به دنبال داره نوش جون مردم سوئد که راضیترین مردم دنیا هستن به خاطر اینکه قدر طبیعت رو میدونند و صد البته که از این سپاسگزاری که نسبت به زمین و آسمان دارند بیبهره نمیمونند.
داخل پرانتز: این جمعه که تشریف بردید کوه لطفاً زباله نریزید تو رودخونه.
و خواهشاً از حالا تصمیم بگیریم که 13 به در امسال یه کم بیشتر مراعات کنیم.
شنبه 15 آبان 1389
دیشب برنامهء خبری و البته صادقانهء 20:30 گزارشی از دیدار دانشجویان با یک آقایی که مسئول نمی دانم چی چیه هدفمند سازی یارانه ها بود، پخش کرد. ( که البته مهم نیست. )
مهم این است: دانشجویانی که در این نشست حضور داشتند اصلاً شبیه دانشجویانی که در سطح شهر دیده می شوند، نبودند. یعنی هیچ شباهتی به دانشجو جماعت نداشتند. گروه نسوانی که در تی. وی دیدیم همه سیاه پوش بودند، یعنی چادر بر سر داشتند و رجلان هیچکدام در عمرشان از ژیلت و ریش تراش بهره نجسته بودند. حالا من نمی دانم که اینها دانشجویان کدام مملکت بودند، البته فارسی صحبت می کردند. یا شاید هم دانشجوی دانشگاههایی بودند که به آنها حوزهء علمیه اطلاق میشود. دانشجویانی که معمولاً ما در سطح شهر رؤیت می کنیم که یک شکل و رنگ دیگریند. ترتیب و آدابشان با اینها متفاوت است. حرف "ه" را غلیظ تلفظ نمی کنند. دخترهایشان آرایش می کنند و پسرها غالباً ابروهایشان را فقط اندکی مرتب می نمایند. و البته که با هم جزوه تبادل می کنند. اینها که من دیشب دیدم نهایتش مسیر نماز جمعه رفتنشان یکی است. ولی آن دانشجویانی که در تی. وی نمی بینیم مسیر دانشگاهشان خیلی وقتها یکی میشود. و و و
پی نوشت: به نظر میرسه که من هروقت افتخار تماشای رسانهء ملی رو دارم بعدش یه پست در موردش مینویسم.
سهشنبه 4 آبان 1389